علائم
ورود ممنوع
دور زدن ممنوع
بوق زدن ممنوع
پارك ممنوع
گردش ممنوع
به تهران خوش آمديد !
سوء سابقه
اوايل خلقت
پدربزرگ
يك بار اشتباه كرد
مسجد محل
هنوز هم به ما
تاييديه نمي دهد !
نشانه ها
زنگ كاردستي
يا پارو مي ساختم يا نردبان
آقاي شرقي مي گفت :
نردبان و پارو
نشانه ترقي و ثروت است
- يادش بخير -
حال در پشت بام خانه اي
برف پارو مي كنم
و نردبان، وسيله ايست
كه مرا به پايين مي برد !
جعبه سياه
پرنده ها
با آنكه بي سوادند
زبان خارجي نمي دانند
برج مراقبت ندارند
اما به موقع مي پرند و به موقع مي نشينند
آقاي خلبان !
لطفا در هاي اضطراري را باز بگذاريد
من از كلمه توپولوف
من از خبر ساعت 14
از صداي آقاي حياتي مي ترسم !
كمدي پلاستيك
ساعت از 9 شب گذشته است
پاي تير برق
گربه ها جوك مي گويند
و كيسه هاي زباله
از خنده مي تركند !
كلاغ شويي
لطفا يك كلاغ، چهل كلاغ نكنيد
بالاتر از كلاغ رنگي نيست
كلاغ بر خلاف لك لك
يك لكه سياه هم ندارد
پرونده كلاغ سفيد سفيد است
تهمت صابون دزدي هم
كار انگليسي هاست !
تمارض
حلاج از سربازي به سرداري رسيد
من هنوز
در مطب هاي بالاي شهر
دنبال معافيت پزشكي هستم !
نجابت
پدربزرگ، در قشون ميرزا كوچك
مادربزرگ، در مزارع گيلان
پدر، در گاري همسايه
مادر، در خرمن ارباب
من در ميدان تركمن صحرا
پسر در سيرك خليل عقاب
همه از گرسنگي مرديم
تا بچه هاي دبستاني باور كنند :
اسب، حيوان نجيبي است !
مك لوهان
پدر از ژاندارم مي ترسيد
من از سپاهي دانش
و دهاتي، ركيك ترين فحش بود
يك روز پيژامه راه راه پدر را باد برد
راديو، دنيا را دهكده كوچكي اعلام كرد
با پرچمي راه راه
و همه با كمال افتخار دهاتي شدند !
كاريز
مي خواستم از كاه، كوه بسازم
ديدم نقشه جغرافيايي جايي براي دره ندارد
از كوه، كاه ساختم
باد، كاه را برد
تمام دره ها و رود ها پر شد
حالا مانده ام
با اين همه آب زير كاه چكار كنم ؟
بي خانمان
خواهرم با گربه مي خوابد
مادرم با سگ
من در آشپزخانه مي خوابم
پدرم درحياط پشتي
ما يك مسواك داريم
از يك دستشويي استفاده ميكنيم
و به يك اندازه خوشبختيم
تنها مشكل ما همسايه ي حسوديست
كه هر وقت ما را مي بيند جيغ مي كشد :
موش !!
((اكبر اكسير))
لطفا از اين وبلاگ نيز بازديد نماييد :
www.varaghe-zendegi.blogfa.com

يك فنجان با من باش
نظرات شما عزیزان:
|